«طوفان» از راه دوری میرسد و با «نقره»، «مهربان»، «سفید»، «عمو دانا» و سایر کبوترهای شهر جدید دوست میشود. او شهر آنها را برای زندگی مناسب مییابد، غافل از اینکه دوستان جدیدش برخلاف نظر او، این شهر را محل مناسبی برای زندگی نمیدانند و قصد دارند آنجا را ترک کنند. طوفان که زندگی خود را مدیون نقره میداند با آنها راهی میشود و با خطرهای جدید دست و پنجه نرم کرده و . (منبع این توضیح: www.NahalTV.ir)
درباره این سایت